مطالب نوشته شده در موضوع «حرف های سپید شاید هم آبی»


بازگشت از سفر نوروزی

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

هر سفر، آغازی دارد و پایانی هر سفر، توشه ای دارد و همسفری هر سفر خاطراتی دارد و درسهایی 1...

ادامه مطلب

دل نگران!

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۴ دیدگاه

دل نگران رفیقمم، اما نمیتونم بهش بگم! عجیبه نه؟! اما حالا واسه من که پیش ا...

ادامه مطلب

اتفاق امشب...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۰۱ دیدگاه

سلام. خداقوت. امشب اشتباهی در کارمون پیش اومد، مینویسم تا یادم نره چرا این اتفاق افتاد... باید خیلی حواسمون به خودمون و کارمون جمع باشه. نباید غرور برمون داره و توهم برمون داره که کارمون خیلی درسته! کاری که در حال انجام هستیم ، آنقدر استرس داره ، که لازم نیست با بی دقتی و یا از روی خیال راحت،، ب...

ادامه مطلب

دور و بر همه ی ما ، آدمای گمنامی هستن که فراموش شده اند

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

دور و بر همه ی ما ، آدمای گمنامی هستن که فراموش شده اند اطرافمون رو که دقیقتر   ورق بزنیم،  افرادی رو میبینیم که ناگفته مانده اند و ناگفته رفته اند. و این روال همیشه ادامه داشته و دارد و خواهد داشت. فقط هم یه گمنام میتونه بفهمه که به سر بقیه گمنامها چی اومده و چی نیومده. در واقع فراموشی، روایت ه...

ادامه مطلب

تولدمه.....

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱ دیدگاه
تولدمه.....

داره دوازده دی ، میرسه از راه... این روز ، روز تولدمه... روزی که نه خودم یادم میره و نه خانواده ام. ممنون از عزیزانی که به یادمن، از همه تون سپاسگزارم تولدم مب...

ادامه مطلب

همینطوری!

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱ دیدگاه

خداروشکر، دوستانی هستند که از دیدارشون خوشحال می شم و لبخند بر لبان نقش می بندد. دوستانم امیدوارم حالتون خوب و خوش باشه. همیشه و همه جا. الهی آمین...

ادامه مطلب

یه روز کاری توی یه روز تعطیل...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

سلام. وقت بخیر. امروز پنجشنبه 19 آذر 94 مصادف بود با سالروز رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن(ع).  امروز شیفت و سرکار بودم. امروز الحمدالله روز کاری سختی نبود اما ، اما دلم گرفته بود.  بغضی در گلو و اشکی در گوشه ی چشم داشتم، حال و هوای غریب و در عین حال آشنایی داشتم. (حال و هوای غریب آشنا نمی دون...

ادامه مطلب

حس خوب یه پیاده روی

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱ دیدگاه

امشب ، پس از مدتها، پیاده روی کردم در هوایی تا حدودی سرد، همراه با نم نم بارون. نوشتم یادم بمونه که حس خوبی از این راه رفتن به دست آوردم. بنظرم این موضوعات کوچیک می تونن کمک بزرگی برای کسب آرامش به ما بکنن. باید خیلی خدا رو شکر کرد که می تونی از فضای پراسترس کار دور بشی و این جور فرصتی رو بدست ب...

ادامه مطلب

رفاقتی دوباره

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه
رفاقتی دوباره

فردا دوماه از آغاز رفاقتی می گذرد که دوباره جان گرفته است. همه چیز از 19 سپتامبر (مصادف با شنبه 28 شهریور) آغاز شد. تاریخی که صفحه ی تلگرام نشان می داد. با یک پیام ساده . حالا من هستم و رفاقتی دیرین ، محبتی سرشار و حرفهای...

ادامه مطلب

چه حرفها...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

چه حرفها گه باید گفته شود و ناگفته باقی می ماند.  معلوم نیست چه حکمتی در آن است...

ادامه مطلب

در باب "اصول"

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

برای هر کاری، اصولی ست. وقتی خوب نگاه می کنیم می بینیم ما چقدر درگیر اصول هستیم. درواقع اصول بسیاری در دور و برماست که ما را احاطه کرده است.  اصول کاری      اصول زندگی       اصول دین      اصول دوستی      اصول اجتماعی      اصول تخصصی و حرفه ای     اصول سازمانی      و ...   آنچه که مشخص ست ، برای ...

ادامه مطلب

سکوت و دیگر هیچ... حرمتی شکسته شد...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۲ دیدگاه

حفظ دوستی و احترام به این ارتباط ، به نظرم خیلی مهمه. اما اگر از جانب یکی، (خواسته یا ناخواسته) حرمت و شخصیت طرف دیگه خدشه دار بشه ؛ نباید اصراری به حفظ این دوستی داشته باشیم. به نظرم باید با آرامش به این دوستی خاتمه داد. نیازی به سر و صدا و داد و بی داد نیست. این دوستی ؛ شاید وقتی دیگر... اما ف...

ادامه مطلب

دو جمعه خوب

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

جمعه گذشته (27 شهریور 1394) یه جمع خانوادگی و دوستانه ی عالی رو داشتیم. ناهار دعوت یه خانواده ی مهربون. تو هوای آزاد. *** جمعه (20 شهریور 1394) ، دوباره و پس از حدود دو سال ، دوباره دیدمش. دوستی را که فکر نمی کردم دیگر بار روی بنمایاند. و در یک ساعتی که در معیتش بودم حرفها و صحبتهای محتلفی به می...

ادامه مطلب

دیدار

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱ دیدگاه

روز جمعه (20 شهریور 1394) پس از حدود دو سال ، دوباره دیدمش. دوستی را که فکر نمی کردم دیگر بار روی بنمایاند.  در یک ساعتی که در معیتش بودم حرفها و صحبتهای محتلفی به میان آمد. و در آن یک ساعت، لبخندی مدام، بر لبان من نقش بسته بود.

ادامه مطلب

*درد دل دخترانه*

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

سلام. وقت بخیر. درخصوص مشکلات دختران، هرچه گفته شود و هر چه نوشته شوذ؛ مطمئنا آنچه که به دست بیاید باز هم کم است. این موضوع برای همه افراد و برای همه اقشار است. مطمئنا مردان، زنان و پسران هم مشکلات خاص خود را دارند که بعضی ها گفته شده و بعضی ها هم هنوز ناگفته مانده... مولانا میگه: هرکسی از ظن خو...

ادامه مطلب