آخرین اخبار


what

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

متن شعر "مادر برام قصه بگو دل تنگ تنگه ، قصه بابا رو بگو…"

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۰۵ دیدگاه

مادر برام قصه بگو دل تنگ تنگه ، قصه بابا رو بگو… گروه سرود بچه های آباده     متن شعر قصه بابا :   مادر برام قصه بگو دل تنگ تنگه قصه بابا رو بگو دل تنگه تنگه مادر مادر مادر مادر   مادر برام حرف بزن از ایمونش بگو مادر برام حرف بزن از پیمونش بگو مادر تو دونی و خدا از خوبی هاش بگو از مهربونی و از مه...

ادامه مطلب

بدون عنوان

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

راه مرا می خواند به آینده ای روش...

ادامه مطلب

آرام اما پر تلاطم...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

آرام اما پر تلاطم چون آتش که راهی برای شعله ور شدن می جوید در هوای خوب شبهای تابستان / زیر آسمان روی پشت بام ...

ادامه مطلب

بازگشت از سفر نوروزی

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

هر سفر، آغازی دارد و پایانی هر سفر، توشه ای دارد و همسفری هر سفر خاطراتی دارد و درسهایی 1...

ادامه مطلب

این که میفهمی منو...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

این که میفهمی منو حرفامو احساسمو همه ی اینا رو میزارم به حساب ، همدل و همراه بودنت   واای به روزی که بفهمم، از سیب زمینی هم بی رگ تر بودی و فقط ادای عاشق بودن در آوردی!   26/10/94 - ...

ادامه مطلب

دل نگران!

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۴ دیدگاه

دل نگران رفیقمم، اما نمیتونم بهش بگم! عجیبه نه؟! اما حالا واسه من که پیش ا...

ادامه مطلب

تنویر

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۴ دیدگاه
تنویر

یادش بخیر. یک روز پنجشنبه (سال 1389)، راهی اسدیه شدم. به دانشگاه پیام نور این شهر رفتم. در همان روز این ویژه نامه رو کار کردیم با دوستانی که الان اسامی یشان یادم نیست. کار خیلی سریع و با عجله پیش رفت البته مواقعی هم پیش اومد که به دلیل آماده نبودن مطلب، زمانی رو منتظر شدیم. ناهار در اتاق استادان...

ادامه مطلب

اتفاق امشب...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۰۱ دیدگاه

سلام. خداقوت. امشب اشتباهی در کارمون پیش اومد، مینویسم تا یادم نره چرا این اتفاق افتاد... باید خیلی حواسمون به خودمون و کارمون جمع باشه. نباید غرور برمون داره و توهم برمون داره که کارمون خیلی درسته! کاری که در حال انجام هستیم ، آنقدر استرس داره ، که لازم نیست با بی دقتی و یا از روی خیال راحت،، ب...

ادامه مطلب

هیچ ماهی ای ،،، برای قلاب

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۴ دیدگاه

هیچ ماهی ای ،،، برای قلاب هیچ هویجی ،،، برای خرگوش هیچ درختی ،،، برای تبر هیچ خنده ای ،،، برای گریه هیچ دانه ای ،،، برای کلاغ هیچ شمعی ،،، برای صبح هیچ موشی ،،، برای آزمایش هیچ صورتی،،،، برای سیلی هیچ سپیدی ،،، برای سیاه دلتنگ نمی شود!!!!!!!!!!!!   24/10/94 - دوارده و ...

ادامه مطلب

جنگلبان ...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۸ دیدگاه

اگر هر لحظه ی انتظار را یک درخت بدانیم من از همه جنگلبان ها ، جنگلبان ترم!!!! تمام زندگیم به انتظار گذشت!! تمام زندگی را در لابلای درختانی گذراندم که با دستان خود!!! آب داده ام پرورش داده ام به سر میبرم در جنگلی از انتظار ...   23/10/94 - چه...

ادامه مطلب

دور و بر همه ی ما ، آدمای گمنامی هستن که فراموش شده اند

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۶ دیدگاه

دور و بر همه ی ما ، آدمای گمنامی هستن که فراموش شده اند اطرافمون رو که دقیقتر   ورق بزنیم،  افرادی رو میبینیم که ناگفته مانده اند و ناگفته رفته اند. و این روال همیشه ادامه داشته و دارد و خواهد داشت. فقط هم یه گمنام میتونه بفهمه که به سر بقیه گمنامها چی اومده و چی نیومده. در واقع فراموشی، روایت ه...

ادامه مطلب

نفس کشیدن هم حال و هوای خوبی دارد...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۰۸ دیدگاه

نفس کشیدن هم حال و هوای خوبی دارد آن هم در هوای کوی یار ما که قریب غربت تنهایی شده ایم، خوب می فهمیم چه صفایی دارد ، شمعدانی که از لطف آسمان، خیس باران شده است. چتر چرا؟ شمعدانی زیرباران از غبار غم تن می شوید   هنوز فرصتی هست برای تو نفس بکش و ریه هایت را پر از اکسیژن جوانی کن نبض زندگی می زند و...

ادامه مطلب

افق، طلوع، ...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱۰۳ دیدگاه

افق، طلوع، خورشید چه شد زمانی که ، این سه بهم رسیدند و من گمت کردم. 30...

ادامه مطلب

زندگی برای نفس کشیدن هایت...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۹۹ دیدگاه

زندگی برای نفس کشیدن هایت به خود می بالد. هرم نفسهای تو گرمی بخش زندگیست 30...

ادامه مطلب