لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته، حال و آینده شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد تا با نرم افزارها شناخت بیشتری را برای طراحان رایانه ای علی الخصوص طراحان خلاقی و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد. در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها و شرایط سخت تایپ به پایان رسد وزمان مورد نیاز شامل حروفچینی دستاوردهای اصلی و جوابگوی سوالات پیوسته اهل دنیای موجود طراحی اساسا مورد استفاده قرار گیرد.
راه مرا می خواند به آینده ای روش...
آرام اما پر تلاطم چون آتش که راهی برای شعله ور شدن می جوید در هوای خوب شبهای تابستان / زیر آسمان روی پشت بام ...
این که میفهمی منو حرفامو احساسمو همه ی اینا رو میزارم به حساب ، همدل و همراه بودنت واای به روزی که بفهمم، از سیب زمینی هم بی رگ تر بودی و فقط ادای عاشق بودن در آوردی! 26/10/94 - ...
هیچ ماهی ای ،،، برای قلاب هیچ هویجی ،،، برای خرگوش هیچ درختی ،،، برای تبر هیچ خنده ای ،،، برای گریه هیچ دانه ای ،،، برای کلاغ هیچ شمعی ،،، برای صبح هیچ موشی ،،، برای آزمایش هیچ صورتی،،،، برای سیلی هیچ سپیدی ،،، برای سیاه دلتنگ نمی شود!!!!!!!!!!!! 24/10/94 - دوارده و ...
اگر هر لحظه ی انتظار را یک درخت بدانیم من از همه جنگلبان ها ، جنگلبان ترم!!!! تمام زندگیم به انتظار گذشت!! تمام زندگی را در لابلای درختانی گذراندم که با دستان خود!!! آب داده ام پرورش داده ام به سر میبرم در جنگلی از انتظار ... 23/10/94 - چه...
نفس کشیدن هم حال و هوای خوبی دارد آن هم در هوای کوی یار ما که قریب غربت تنهایی شده ایم، خوب می فهمیم چه صفایی دارد ، شمعدانی که از لطف آسمان، خیس باران شده است. چتر چرا؟ شمعدانی زیرباران از غبار غم تن می شوید هنوز فرصتی هست برای تو نفس بکش و ریه هایت را پر از اکسیژن جوانی کن نبض زندگی می زند و...
افق، طلوع، خورشید چه شد زمانی که ، این سه بهم رسیدند و من گمت کردم. 30...
زندگی برای نفس کشیدن هایت به خود می بالد. هرم نفسهای تو گرمی بخش زندگیست 30...
اونقدر که نفسهام خسته ان چشام خسته نیست... ...
با هر کس همانگونه که لایق است نمی توان رفتار کرد... با تو چگونه همچون تو شوم؟ 21/...
یک هزار دلهره یک صد دشت جنون یک عمر تنها بی تو بی دل بی فانوس 2...
تو را دیدم مرا دیدی نگاهم را دزدیدم دلم را دزدیدی 2...
راه باز کنید از تنگنای خیال تا بزرگراه آواز راهی به وسعت پرواز راه باز کنید من می خواهم رد شوم... 2...
دیداری که مقدر نمی شود انگار دردی که مداوا نمی شود انگار راهی که به پایان نمی رسد مقصد ندارد و ساکن نمی شود انگار از پشت سر خراب می شود پلها یکی یکی بازگشتی که دیگر مهیا نمی شود انگار خاطره ای نماند که شرحش روا شود حرفی نیامده گویا نمی شود انگار شعری نماند که کار گر افتد دیوان نانوشته خوانده نمی...
صدق و صفای بهار گلهای دشتو رنگ داد خوشا به حال بهار با عطر و با ترانه از قدیم اشناست چل گیس بید مجنون سبز می شه توی بهار خدا کنه بهار بیاد و دلهارو آشتی بده با همد...