مطالب نوشته شده در موضوع «شعر امام زمان»


دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،   گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،     دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛        کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!   نویسنده : ؟؟ منبع : وبلاگ آوای...

ادامه مطلب

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟   محمد بختیاری منبع :  وبلاگ ب...

ادامه مطلب

برای مرد موعودی که می‌گویند در راه است

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۱ دیدگاه

برای مرد موعودی که می‌گویند در راه است دعا و آرزو تا چند؟ او تا چند در راه است؟ تمام جاده‌ها از خستگی بر خاک افتادند ولی عمری‌ست آن تنهاترین، یک بند در راه است کجایی؟‌ساحران در گوش هستی ورد می‌خوانند شنیدم از کلاغان، قحطی لبخند در راه است عصای نور را بر فرق این ظلمت بزن، بشکاف وگرنه سامری با صد ...

ادامه مطلب

ساعات عمر من

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت مانند مرده ای متحرک شدم بیا بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت  می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت  بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خی...

ادامه مطلب

دوباره جمعه گذشت

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند برای آمدنت چند سال بایستی در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟ نیامدی که ببینی نگاه منتظرم چه ر...

ادامه مطلب

ی پادشه خوبان

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی  دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی  دایم گل این بستان شاداب نمی​ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دیشب گله زلفش با باد همی​کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی صد باد صبا این جا با سلسله می​رقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی  مشتاقی و مهجوری دور از تو چن...

ادامه مطلب

در آتش رهایم، خدا شاهد است!

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

  در آتش رهایم، خدا شاهد است! به غم مبتلایم، خدا شاهد است! شب است و دل و بیکسی وایِ من! به درد آشنایم، خدا شاهد است! دگر صبر و تابی، دگر طاقتی نمانده برایم، خدا شاهد است! دلم میگدازد در آتش، دریغ! به غم همنوایم، خدا شاهد است! شکسته است آیینه های مرا غم دیر پایم، خدا شاهد است! رسیده است تا نا کجا...

ادامه مطلب

ازشنبه درون خود تلمبارشدیم

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

  ازشنبه درون خود تلمبارشدیم تاآخرپنج شنبه تکرارشدیم خیرسرمان منتظر دیداریم جمعه شد ولنگ ظهر بید...

ادامه مطلب

ای اف به این زمانه

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار تقویمها نبود تو را ناله میکنند در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار تقویم ، بی تو هر چه که باشد قشنگ نیست فرقی نمیکند چه زمستان و چه بهار حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند مرزی نمانده بین جهان ، جبر ، اختیار دنیا پر است از همه چ...

ادامه مطلب

ایدل ایدل! آشنایی می رسد

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

  ایدل ایدل! آشنایی می رسد ناله ها را هم نوایی می رسد ما که از عشق و جنون آکنده ایم کارمان آخر به جایی ...

ادامه مطلب

فقط گفتی به ما پرواز

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

  فقط گفتی به ما پرواز- پرواز! در زندان غیبت کی شود باز؟ بدون تو چگونه پرگشاییم؟ برای هر عمل هستی سر آغاز برای ما نمانده سوز و آهی تو می گویی بخوان آواز- آواز؟ میان ما خوارج یکه تازند کدامین ارتش و نیرو و سرباز؟! سخن کوتاه آقا جان-غریبی نداری یاور و دلسوز و غمساز مرا از خواب شب بیدار گردان ز خوا...

ادامه مطلب

مرا به غیر تو نبود پناه

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

  مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان شها فقیرم و مسکین و بر سر راهت نشسته ام به امید نگاه مهدی جان من عاشقم که ببینم جمال تو آیا بود به سوی جناب تو راه مهدی جان؟ بحق حرمت اجداد خود نما نظری ز مرحمت به م...

ادامه مطلب

گر چه پیمان را شکستم

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

 گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام   با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام گر به  ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین باز  هم مشتاق  روی دلکش جانا نه ام   از در  میخانه ات  ای شاهد  خوبان مران با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام   پرده  بردار  از رخ زیبا  که مشتاق  تو ام  آن  رخ  زیبا  ندیده  ،وا...

ادامه مطلب

با اين دل ماتم زده

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

با اين دل ماتم زده آواز چه سازم بشکسته ني ام بي لب دم ساز چه سازم در کنج قفس مي کشدم حسرت پرواز با بال و پر سوخته پرواز چه سازم گفتم که دل از مهر تو برگيرم و هيهات با اين همه افسونگري و ناز چه سازم خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود از پرده در افتد اگر اين راز چه سازم گيرم که نهان برکشم اين آه ج...

ادامه مطلب

آه مي کشم

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

آه مي کشم تو را , با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند کارواني از شهيد , کارواني از بهار اي بهار مهربان , در مسير کاروان گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار دسته دسته گم شدند , مهر...

ادامه مطلب