تفکرات عمیق بچه ها

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

آنجه می خوانید نتیجه یک مسابقه واقعی در انگلیس است که در آن از بچههای ۴ تا ۱۵ ساله خواسته شده بود تفکرات عمیقشان را درباره زندگی بنویسند.
▪ ۱۰ساله
«برادر کوچکم از من پرسید که وقتی بمیریم چه اتفاقی میافتد. من گفتم که رویمان خاک میریزند و کرمها بدنمان را میخورند. فکر میکنم باید راستش را میگفتم: بیشتر ما به جهنم میرویم و همه جایمان میسوزد؛ ولی خب نمیخواستم ناراحتش کنم.»
▪ ۱۵ساله
«مامان میگوید باید طوری زندگی کرد که انگار این آخرین روز زندگی است. به خاطر همین است که من هیچ وقت لباس تمیز ندارم. خب کی واقعا روز آخر عمرش دلش میخواهد لباس بشوید؟»
▪ ۱۳ ساله
«به من این قدرت را بده تا چیزهایی را که میتوانم عوض کنم، توان این را بده که چیزهایی را که نمیتوانم عوض کنم، راحت بگیرم و یک کیف گنده پر از پول هم به من بده.»
▪ ۱۵ساله
«هر وقت از زندگی خسته میشوم، به آخرین کلمات عموی مرحومم فکر میکنم: تراکتور!»
▪ ۷ ساله
«در جریان زندگی روزانه، هر روز دقایقی را کنار بگذارید، در پایان هر سال، چند روز پسانداز کردهاید.»
▪ ۵ ساله
«خیلی وحشتناک میشود اگر آمبولانسی که دارد با خودش خون حمل می کند، تصادف کند. نه! صبر کنید! خیلی هم بد نیست چون آن کسی که تصادف کرده نمیمیرد چون توی ماشین خون هست.»
▪ ۶ ساله
«قرنهای متمادی، آدمها فکر میکردند ماه، از پنیر سبز درست شده. بعد فضانوردان فهمیدند که ماه واقعا یک سنگ بزرگ است. خب دقیقا وقتی پنیر سبز را بیرون بگذاری مثل سنگ میشود.»
▪ ۱۵ ساله
«اگر میشد همه را مجبور کنیم که برای یک ساعت چشمهایشان را ببندند و به صلح جهانی فکر کنند، چه خوب میشد... آه دنیا چقدر آرام و راحت بود قبل از آنکه اولین نفر به فکر غارت بیفتد.»

پایگاه اطلاع رسانی هفته نامه زندگی مثب

  1. هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

    نوشتن دیدگاه