دکتر احمد کامیابی مسک (استاد برجسته تئاتر و ادبیات)
مشاهیر خراسان جنوبی
زندگی نامه استاد کامیابی (اتوبیوگرافی):
من در سال 1322 در خوسف، بيست كيلومتری بيرجند متولد شده ام. كودكی خود را در ده درخش در 60 كيلومتری بيرجند سپری كردم. تحصيلات ابتدايی را در دبستان داريوش درخش و دبستان حكيم نزاري بيرجند به اتمام رساندم. سپس در دبيرستان های پرويز و شوكتی بيرجند به تحصيل پرداختم و وارد دانش سرای مقدماتی بيرجند شدم. سال دوم را در دانش سرای مشهد گذراندم. در 17 سالگی به عنوان آموزگار در ايستگاه راه آهن بكران بين شاهرود و سبزوار به خدمت آموزش و پرورش در آمدم. به علت كمبود سن، با خدمت 7 سال در شهرستان از خدمت سربازی، برخلاف ميل خودم، محروم شدم.
از 18 سالگی در دبيرستان های شاهرود در سيكل دوم تدريس می كردم. همه شاگردانم از من بزرگ تر بودند. در كنار تدريس، نمايشنامه می نوشتم و برای دانش آموزان دبيرستان اجرا می كردم. برنامه های پيش آهنگی و كوه نوردی برای بچه ها ترتيب و در همان زمان به تحصيلاتم ادامه می دادم. ظرف مدت دو سال دو ديپلم طبيعی و رياضی گرفتم. در سال 1346 وارد دانشگاه ادبيات مشهد شدم و اين هم برخلاف ميل من بود چون می خواستم رياضی دان و فيزيك دان بشوم اما چون از دوران كودكی در ده به بازی و كارگردانی شبيه و تعزيه می پرداختم به تئاتر هم علاقه مند بودم و در مشهد در كنار دانشكده در كلاسی كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر تشكيل شده بود شركت كردم. در آن جا استادی داشتيم به نام آقای محمدعلی لطفي كه هنوز هم در مشهد هستند و با بسياري از بازيگران آن دوره در مشهد آشنا شدم و در دانشكده من روي تئاتر كار ميكردم و اولين رساله ليسانس خود را روي تئاتر سارتر گذراندم. بعد در رشتة فوق ليسانس ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در اينجا هم روي نمايشنامههاي سارتر و كامو و داستانهاي آنتوان دو سنت اگزوپري كار كردم. نمايشنامة در جستوجوي دوست را بر اساس شازده كوچولو در سال دوم دانشگاه براي اجرا تنظيم و ترجمه كردم كه بعدها در پاريس در دانشگاه سوربون و در سالن شماره يك سازمان فرهنگي يونسكو روي صحنه آوردم.
علت علاقه من به سنت اگزوپري اين بود كه من نقاشي، جغرافيا و خلباني را دوست ميداشتم. و اين هر سه آرزو را برآورده كرديم. در 18 سالگي دو نمايشگاه از نقاشيهايم ترتيب دادم و در 1348 موفق به گرفتن گواهينامه خلباني گلايدر شدم و همچنين استاد مدلسازي هواپيما. كلاسهايي براي پيشآهنگها تشكيل ميداديم كه مدل هواپيما ميساختند و خلباني ياد ميگرفتند.خلباني را در ايران ياد گرفتم و رئيس پيشآهنگي هوايي استان خراسان بودم. از كودكي به راهپيمايي و كوهنوردي علاقهمند بودم و دو گواهينامه كوهنوردي گرفتم. قلّه توچال را در آن زماني كه اين راهها به اين صورت نبود فتح كرديم. يك بار هم از مشهد تا توچال پياده رفتم در حالي كه سرپرستي 25 نفر پيشآهنگ را داشتم و سرانجام در سال 1351 براي ادامه تحصيل به فرانسه عزيمت كردم.در سال اولي كه در فرانسه بودم دو ديپلم گرفتم. و يك فوق ليسانس ديگر در ادبيات مدرن، عنوان رسالهام «تحول پرسوناژهاي سارتر در سه نمايش دستهاي آلوده، گوشهنشينان آلتونا و خدا و شيطان» بود. در اين رساله، روشي جديد در تجزيه و تحليل به كار بردم كه مورد تحسين استادان فرانسوي و بعدها مورد استفاده دانشجويان و محققان قرار گرفت.
در سالهاي تحصيل در دانشگاه مون پليه با دپارتمانهاي زبان و ادبيات اسپانيايي و فرانسه همكاري ميكردم و چند نمايشنامة اسپانيايي در دانشگاه به صحنه بردم.
بلافاصله بعد از اتمام رسالة فوقليسانس براي دكترا ثبت نام كردم و موضوع رسالهام هيچ ربطي به كارهاي قبلي من نداشت و اين داستاني دارد كه در كتابي كه بهزودي منتشر خواهد شد خواهم گفت. اين رساله در مورد كرگدنهاي اوژن يونسكو بود كه بيش از سه سال روي آن كار كردم. در سال 1356 قبل از اينكه به ايران برگردم بلافاصله براي دكتراي دولتي كه بالاترين مدرك دانشگاهي جهان است نامنويسي كردم. و موضوع اين رساله «مسئله انتظار و چگونگي اجراي آن در نمايشنامههاي يونسكو و بكت در سراسر جهان و ارتباط فرهنگي بين شرق و غرب» بود. اين رساله را متأسفانه ديرتر از موعد تعيينشده به دليل گرفتاريهايي كه براي من پيش آمد به اتمام رساندم. ولي رسالهاي است كه مورد تأييد بكت و يونسكو در موقع حياتشان و بيشتر دانشگاهيان و منتقدين تئاتر در سراسر جهان قرار گرفت. در زماني كه در دانشگاه مشهد بودم استادم دكتر علي شريعتي شعري از بودا براي ما خوانده بود كه عنوان آن «كرگدن» بود. اين شعر باعث شد كه به طرف يونسكو رفتم. هدف من اين بود كه ثابت كنم يونسكو در انتخاب عنوان كرگدنها و كرگدن به عنوان نماد و سمبل نازيها اشتباه كرده است. او در مقدمهاي كه بر رساله من نوشت و در دفتر رونوبارو چاپ كرد به درستي اين مسئله اعتراف كرد. من براي فهميدن و درك نمايشنامههاي يونسكو به كشورهاي مختلف از جمله وطن اولية او روماني و همه كشورهاي اروپايي و آمريكا سفركردم. اولاً من ميخواستم فرهنگ جامعهاي كه يونسكو در آنجا تربيت شده و تحصيل كرده بود بشناسم و بعد ببينم در كشورهاي مختلف جهان با رژيمهاي مختلف سياسي و فرهنگهاي مختلف چگونه از آثار يونسكو و بهخصوص كرگدنها استقبال كردهاند. وقتي اين رساله را به پايان رساندم به عنوان تشكر از تمام كساني كه به من كمك كرده بودند يك نسخه از رساله را فرستادم. يونسكو 10 روز بعد از دريافت رساله من طولانيترين مقدمهاي كه تا آخر عمرش نوشته بود بر آن نوشت و براي من فرستاد و ژان لويي بارو كارگردان مشهور فرانسوي (قرن 20) بعد از دريافت رساله، دوباره كرگدنها را روي صحنه آورد با برداشتي كه من از اين نمايشنامه كرده بودم و يك شماره از دفترش را به آن اختصاص داد. (دفتر رونوبارو، شمارة 97، چاپ انتشارات گاليمار كه مشهورترين انتشارات جهان است.)
آثار منتشر شده از دکتر احمد کامیابی به شرح زیر است:
ـ آخرين ديدار با ساموئل بكت (گفتوگو) چاپ پاريس 1374. اين كتاب در مجلة دنياي سخن، ويژه فرهنگ ادب و هنر، شهريور 1370 و همچنين در مجلة نمايش به چاپ رسيده است.
ـ در جستوجوي دوست نمايشنامه بر اساس داستان شازده كوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپري، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1375.
ـ گفتوگوهايي با ساموئل بكت، اوژن يونسكو، ژان لويي بارو، انتشارات نمايش، تهران، 1381.
ـ مردي با چمدانهايش، (نمايشنامه) اثر اوژن يونسكو ترجمه، انتشارات نمايش، تهران، 1382.
با تفسير و گفتوگو با ژاك موكلر.
ـ مقدمهاي بر تئوريهاي بزرگ تئاتر، اثر ژان ژاك روبين ترجمه، پژوهش، نشر قطره (زير چاپ).
ـ يونسكو و تئاترش اثر كاميابي مسك، پژوهش و تأليف به زبان فرانسه، (ترجمه) انتشارات نمايش، تهران، 1382.
به زبان فرانسه:
ـ خدا، انتشارات كاراكتر، پاريس، 1984.
ـ يونسكو و تئاترش با مقدمة اوژن يونسكو (عضو آكادمي فرانسه)، انتشارات كاراكتر، پاريس 1987، چاپ دوم، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1992.
ـ آخرين ديدار با ساموئل بكت، چاپ اول، انتشارات كاراكتر، پاريس، 1990، چاپ دوم، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1995 (ترجمه به زبانهاي انگليسي، آلماني، اسپانيايي، هلندي، انتشارات كاميابي مسك، 1993) نقاشي از گونتر و تاها.
ـ كرگدنهاي آقاي اوژن يونسكو كي هستند؟ با مقدمة برنار لودي و گفتوگو با ژان لويي بارو، نقاشي از گونتر و تاها، انتشارات كاميابي مسك، پاريس 1990. برندة جايزه اول انجمن نويسندگان زبان فرانسه، پاريس، سال 1991.
ـ اوژن يونسكو و ساموئل بكت چشم به راه چه كسي هستند؟ و نظر ژان لويي بارو، ژاك موكلر، مارسل مارشال، پل ورنوآ، توم برون، اوگوست گرودوسكي، روژه بنسكي، آلن اپستن، روزت لامون و ريشارد شخنر دربارة آنها چيست؟ (مجموعة گفتوگو) نقاشي از گونتر، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1991.
ـ با «كرگدن» اوژن يونسكو در جهان: آلمان، فرانسه، روماني، ايران، ژاپن، آمريكا چه كردهاند؟ با مقدمة اوژن يونسكو و گفتوگوهايي با حميد سمندريان، ايون لوچيان، كارل هانز اشتروكس، ويليام ساباتيه، نقاشي از گونتر و تاها، چاپ انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1995.
ـ در جستوجوي دوست، نمايشنامه به زبان فرانسه، بر اساس داستان شازده كوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپري، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1995.
ـ شازده نيك و فرشته گلپري، نمايشنامه براي كودكان بر اساس قصههاي ايراني، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1997.
ـ زمانهاي انتظار، رساله فلسفي و تحقيقي، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1999.
ـ «رساله دكتراي دولتي درباره مسئله انتظار و نمايش آن در آثار بكت و يونسكو»، (سه جلد) انتشارات دانشگاه ليل، فرانسه، 1999.
مقاله به زبان فرانسه:
ـ«دربارة كرگدن اوژن يونسكو»، دفتر رنو ـ بارو، شمارة 97 انتشارات گاليمار، پاريس، 1978.
ـ «گل سرخ شنها»، نمايشنامههاي فرانسوي ترجمه و بازي شده در ايران از 1869 تا 1979. در لا گازت درومادر، چاپ پاريس، 1986.
ـ «تئاتر در ايران»، لقمان، نشرية نشر دانشگاهي به زبان فرانسه، شمارة 15، تهران، سال 92 ـ 1991. اين مقاله به زبان آلماني ترجمه و در مجلة «اسپيكر» در آلمان به چاپ رسيده است.
ـ «چگونه با كرگدن اوژن يونسكو آشنا شدم»، همراه گفتوگويي با لوچيان جوركسكو، مجلة ديالگ، نشرية مطالعات رومانيايي دانشگاه پل والري مون پليه، فرانسه، شماره 21 ،1991.
ـ گفتوگو با مجلة «ميگرافن»، شمارة 1، پاريس، 2001.
مقاله به زبان پارسي:
ـ «تئاتر يونسكو چيست»، همراه با ترجمة مقدمه يونسكو بر رساله دكتراي اين جانب تحت عنوان «آنچه در وراي ديوارهاست»، مجله ادبي تلاش، تهران، 1356.
ـ مصاحبه درباره تئاتر سنتي و مذهبي، شبيه و تعزيه، مجله ادبي تلاش، تهران، 1356.
ـ «هيچ كليدي براي همة قفلها نيست»، گفتوگو با بهمن فرسي، (نمايشنامه و رماننويس ايراني) درباره تئاتر مدرن در ايران و نيز آثار وي، مجله ادبي تلاش، تهران، 1356.
ـ «عصيان در تئاتر سارتر»،مجلة سينما، تهران، 1358.
ـ «الوار و آزادي»، همراه با ترجمة شعر «آزادي»، روزنامه بامداد تهران، 1358.
ـ «تئاتر يونسكو ديگر تئاتر پوچي نيست ـ خندة يونسكو خندة معاصر است، خندة عصبي»، مقاله دربارة يونسكو (گزارش كنفرانس ده روزة «دهة يونسكو» در سوريزي لاسال در شمال فرانسه)، مجلة تماشا، تهران، 1358.
ـ «تئاتر مدرن»، مجلة شعر و ادب فارسي «قلمك» پاريس، 1369.
ـ گفتوگو دربارة يونسكو و تئاترش با خبرنگار هفتهنامة آينه، شمارة 36، تهران، 1370.
ـ «از پاريس تا تهران در جستوجوي دوست» گفتوگو، روزنامه اخبار.
ـ «تئاتر موقعيت» مجلة نمايش، شمارة 1، دورة جديد، تهران، 1370.
ـ «يونسكو نمايشنامهنويس عصر خود»، مجلة نمايش، شمارة 56 ـ 57، خرداد ـ تير 1371.
ـ «ژان لويي بارو و كرگدن»، مجلة نمايش، شمارة 38ـ39، فروردين ـ ارديبهشت 1380، تهران.
ـ «من برچسب را دوست ندارم»، ترجمة گفتوگوي كاميابي مسك با اوژن يونسكو دربارة كرگدنها و ساير آثار يونسكو، مجلة نمايش، شمارة 43، دورة جديد، شهريور 1380، (ص 38 ـ 48).
ـ «آيا تئاتر پوچي وجود دارد؟» مجلة هنرهاي نمايشي شمارة 3 و 4، اسفند و فروردين 81 ـ 1380 (ص 29 ـ 32). «كارگردانان بزرگ جهان» مجلة سينما ـ تئاتر، شمارههاي 48، 52، 55، 56، 57 تحت عنوانهاي: ژان ـ لويي بارو، آدلف آپيا، وسولد مير هولد، يوگني واختانگر، ويليام پوئل، الكساندر ياكفلويچ تايرف، پيتر بروك، پيتر هال، باري جكسن، جوآن ليتلوود...
ـ «گفتوگو با فرناندو آرابال» مجلة نمايش، شمارة 56، دورة جديد، مهرماه 1381، (ص 36 ـ42).
ـ «آنتونن آرتو»، مجلة نمايش، شمارة 57 ـ 58، دورة جديد، آبان ماه 1381.
ـ «آيا كرگدن بيمعناست؟»، فصلنامة هنر، زمستان 1381، ويژة هنر و معنا، شمارة 54، تهران.
ـ «گفتوگو با ريچارد شخنر»، ماهنامة تخصصي تئاتر «صحنه»، دورةجديد، شمارة دوم، دي ماه 1381،
ـ «تحول و انقلاب در هنر» «هنر»، كتاب ماه، شمارة 46 ـ 45 ، خرداد و تير 1381، تهران.
ـ «ژان ژنه، شاعر همسانيها»، مجلة نمايش، شمارة 63 ـ62، فروردين، ارديبهشت 1382.
ـ «تئاتر بايد تصوير زنده باشد»، گفتوگو با اوژن يونسكو، مجلة نمايش، شماره 65 ـ 64 ،خرداد و تير 1382.
ـ «تأثير هنر در بهبود كيفيت اوقات فراغت» در هنر و زندگي، مجموعة مقالات، چاپ مركز مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تابستان 1383 (گردهمايي پژوهشي هنر 30 ـ 29 مهرماه 1382).
«هزار و يك شب در فرانسه»، فصلنامة هنر، شماره 61، پاييز 1383، صفحه 17ـ 27.
ـ «تئاتر و ادبيات نهضت مقاومت ملي فرانسه» در دومين همايش پژوهشي تئاتر مقاومت در ايلام، آذر ماه 1383، در مجله فرهنگ و پژوهش ويژه هنر تئاتر، سينما... اسفند 1383.
ـ «ترجمه كوششي است براي پذيرش ديگري»، مقاله ايراد شده در كنفرانس ترجمه و گفتوگوي فرهنگها در دانشگاه استراسبورگ مجله آيينه پژوهش، سال شانزدهم، شماره اول، فروردين ـ ارديبهشت 1384 (ص 2ـ7).
ـ مصاحبه درباره «بكت و تئاتر پوچي»، مجله آفرينه، شماره 2 ، سال 1384.
ـ «برابري در برابر مرگ» مصاحبه در مجلة صحنه، شمارههاي 21، 22 و 23 تير ـ مرداد ـ شهريور 1384.
ـ «گفتوگو با ژان ژنه آفرينش يك تئاتر با مراسم آييني» ترجمة گفتوگو، مجله صحنه، شمارههاي 21 و 22 ، تير ـ مرداد 1384.
ترجمه از پارسي به زبان فرانسه:
ـ كاشفان فروتن شوكران، اثر شاملو، چاپ انجمن فرهنگي ايران و فرانسه، 1358، تهران.
ـ كرگدن اثرِ پرنس سيدارتا (بودا) نقاشي از گونتر و تاها، چاپ اول: انتشارات كاراكتر، پاريس، 1985، چاپ دوم: انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1995.
ـ در آن سوي فنا، انتشارات كاراكتر، پاريس، 1985.
ـ «هفت شعر» از احمد شاملو و معرفي شاعر، مجلة كاراكتر، شماره 33 ـ 31، پاريس، 1985.
ـ هشتمين سفر سندباد، بهرام بيضايي، نقاشي از گونتر، انتشارات كاميابي مسك، پاريس، 1990.
ـ منتخب اشعار شاملو، انتشارات كاميابي، پاريس، سال 2000
نوشته شده توسط بیرجندنیوز
نظرات کاربران:
Your thiiknng matches mine - great minds think alike!
نوشتن دیدگاه