حمید مصدق

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۵ دیدگاه

حميد مصدق

 حمید مصدق در سال 1318 درشهرضا، از شهرهای پیرامون اصفهان به دنیا آمد آموزشهای ابتدایی و متوسطه را در آن شهر و اصفهان به پایان رساند. درسال 1338 به تهران آمد ودر رشته بازرگانی،موسسه علوم اداری و بازرگانی موسسه علوم اداری و بازرگانی را به پایان برد. سپس در دانشگاه به کار پرداخت و ضمن کار به تحصیل خود ادامه داد و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران موفق به دریافت درجه لیسانس شد. بعددرجه فوق لیسانس حقوق دانشگاه ملی ایران را نیز دریافت داشت.وی تا سال 1348 در موسسه تحقیقات اقتصادی به عنوان محقق کار می کرد. سپس به عنوان استادیار در مدرسه های عالی کرمان و اصفهان و دانشگاه آزاد ایران به کار مشغول بود.

 

حمید مصدق از سال 1350 به عضویت هیات علمی دانشگاه درآمد واز سال 1357 به کار وکالت روی آورد.

 

درسال 1354 سفری به انگلستان داشت. وی در سال 1351 ازدواج کرده است دو فرزند به نامهای ترانه و غزل دارد.

 

 دفترهای شعر:

 

درفش کاویان(تهران -1340)

 

کاوه(نیما-1343)

 

آبی، خاکستری، سیاه(تهران -1344)

 

در رهگذار باد و آبی، خاکستری، سیاه(فرمند-1349)

 

دومنظومه(امیرکبیر-1352)

 

ازجداییها(تهران-1357)

 

سالهای صبوری(تهران-1369)

 

...تا رهایی، مجموعه آثار(نشرنو-1369)

 

...باید بگویم که من حاضرنیستم برکارهای خودم نام شعر بگذارم. درسال 1342 ماجرای عاشقانه ای داشتم که مرا به طرف شعر«لیریک» کشانید. ولی درعین حال در عاشقانه ترین شعرهایم هم مسائل اجتماعی را از نظر دور نداشتم. چرا که درگیر آنها بودم، جزو زندگی من بود. تحولی که بعد از درفش کاویان در کارهایم به وجود آمده کاملاً مشهود است. به این نتیجه رسیدم که تاثیر پذیری این بیان بیشتر است. من تاثیر مسائل اجتماعی را درزبان لیریک بیشتر می پسندیدم تا دربیان خشک حماسی....

 

شعر حمید مصدق درآغاز کار شاعریش، بیشتر گرایش اجتماعی و سیاسی دارد. اما این گرایش،بعدها به گرایش عاشقانه و اجتماعی تبدیل می شود.یا به قول خودش: بیان مسائل اجتماعی در زبان عاشقانه. شعر وی زبانی نسبتاً صمیمی، ساده وبی پیرایه دارد و اغلب اسان یاب و کم عمق هستند.

 

درسالهای پیش از 1350 وپس از آن، سطرها و بندهایی از یکی دو شعرش در میان دانشجویان و روشنفکران برسرزبانها بود.

 

 

 

در رهگذار باد-20

 

بعد از تو درشبان تیره و تارمن

 

دیگر چگونه ماه

 

آوازهای طرح جاری نورش را،

 

تکرار می کند

 

بعد از تو، من چگونه،

 

این آتش نهفته به جان را،

 

خاموش می کنم؟

 

این سینه سوز درد نهان را،

 

بعد از تو من چگونه فراموش می کنم؟

 

***

 

من باامید مهرتو پیوسته زیستم

 

بعد از تو؟

 

         این مباد،

 

             که بعد از تو نیستم.

 

بعد از تو آفتاب سیاه است.

 

دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست

 

بعد از تو،

 

در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست.

 

***

 

بعد از من آسمان

 

         آبی است

 

آبی

 

مثل همیشه

 

         آبی

 

 

 

در رهگذار باد-33

 

افسوس!

 

آیا هنوز هم

 

گلهای کاکتوس

 

پشت دریچه های اتاق تو است؟

 

    آه (ای روزهای خاطره،

 

                 ای کاکتوسها!)

 

***

 

آیا هنوز هم،

 

دیوارهای کوچه آن خانه

 

از اشکهای هر شبه من،

 

نمناک مانده است؟

 

***

 

آیا هنوز هم،

 

امید من به معجزه خاک مانده است؟

 

***

 

افسوس!

 

گلهای کاکتوس

 

 

 

از جدایی ها-7

 

سرود سبز علفها

 

نسیم سرد سحرگاه

 

صفای صبح بهاران

 

میان برگ درختان

 

 وخاک و نم نم باران

 

         و عطر پاک خاک

 

و عطر خاک رها روی شاخه نمناک

 

***

 

و قطره قطره باران بود

 

به روی گونه من

 

         خیس بودم از باران

 

که می شکفت

 

گل صداقت صبح از میان نیزاران

 

تمام باغ و فضا سبز

 

         دشت ودریا سبز

 

***

 

درآن دقایق غربت

 

         میان بیم و امید

 

حریر صبح ، مرا

 

         لحظه لحظه می پوشید

 

درآن تجلی روح

 

نگاه می کردم

 

به آن گذشته دردآلود

 

به آن گذشته خوش آغاز

 

به آن گذشته بدفرجام

 

به قلب سنگی آن مرمر بلند اندام

 

***

 

زلال زمزمه از چشمه لبم رویید

 

صفای باطن من در میان زمزمه بود

 

صدای بارش باران که نرم می بارید

 

وناز بارش ابری که گرم می بارید

 

ودر طراوت هر قطره قطره باران

 

در آن تلالوء سبزینه

 

         درعلفزاران

 

فروغ طلعت صبح آن طلوع صادق را

 

         ستایشی کردم

 

***

 

رها نسیم سبک سیر سبزه زاران بود

 

زلال زمزمه ها بود و

 

         سپیده بود

 

                 و نرم باران بود

 

سپیده بود من ویاد با تو بودنها

 

سپیده چون توگل تارک بهاران بود.

پی نوشت:

 

1-نیاز یعقوبشاهی، عاشقانه ها، نشرهیرمند، 1373.

5 نظر

  1. نظرات کاربران:

       Cassandra در ۱۳۹۶/۰۱/۰۳ - ۱۶:۱۱:۰۰
    I rellay needed to find this info, thank God!

    نوشتن دیدگاه