مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فرياد می خواهد تا كريم خان را ملاقات كند...
سربازان مانع ورودش مي شوند !
خان زند ناله و فرياد مردی را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟
پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند...
مرد به حضور خان زند مي رسد و کریم خان از وي مي پرسد : چه شده است چنين ناله و فرياد مي كني؟
مرد مي گويد دزد ، همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم !
خان مي پرسد وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو كجا بودي؟!
مرد مي گويد من خوابيده بودم!
خان مي گويد خب چرا خوابيدی كه مالت را ببرند؟
مرد مي گويد : من خوابيده بودم ، چون فكر مي كردم تو بيداری...!
کریم خان زند لحظه ای سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارت او را از خزانه جبران كنند و رو به حاضران مي گويد :
اين مرد راست می گويد ما بايد بيدار باشيم.
نوشتن دیدگاه