همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟...

نوشته شده توسط:محبوبه شریفی | ۰ دیدگاه

همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟

گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به كوهستان مي روم و علوفه مي چينم.

همسرش گفت: بگو انشاء ا...

ملا گفت: انشاءا... ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!!

از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و او را گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟

ملا گفت: انشاءا... كه منم!

  1. هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

    نوشتن دیدگاه