حضرت علی (ع) در نامه ۴۵ نهج البلاغه برای یكی از كارگزاران نوشت: گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذیري كه نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه كن در كجایي و بر سر كدام سفره مي خوري.
ایرنا نوشت: * ضرورت ساده زیستي كارگزاران
امیرالمومنین خطاب به 'عثمان بن حنیف' فرماندار بصره نوشت: پس از یاد خدا و درود! اي پسر حنیف، به من گزارش دادند كه مردي از سرمایه داران بصره تو را به مهماني خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردنی هاي رنگارنگ براي تو آوردند و كاسه هایي پر از غذا، پي در پي جلوي تو مي نهادند.
گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذیري كه نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه كن در كجایي و بر سر كدام سفره مي خوري، پس آن غذایي كه حلال و حرام بودنش را نمي داني دور بیافكن و آنچه را به پاكیزگي و حلال بودنش یقین داري مصرف كن.
* امام الگوي ساده زیستي
آگاه باش! هر پیروي را امامي است كه از او پیروي مي كند و از نور دانشش روشني مي گیرد. آگاه باش! امام شما از دنیاي خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید كه شما توانایي چنین كاري را ندارید اما با پرهیزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي، مرا یاري دهید.
پس سوگند به خدا! من از دنیاي شما طلا و نقره اي نیاندوخته و از غنیمت هاي آن چیزي ذخیره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اي نیافزودم و از زمین دنیا حتي یك وجب در اختیار نگرفتم و دنیاي شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است.
آري از آنچه آسمان بر آن سایه افكنده، فدك در دست ما بود كه مردمي بر آن بخل ورزیده و مردمي دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین داور خداست. مرا با فدك و غیر فدك چه كار است؟ در صورتی كه جایگاه فرداي آدمي گور است كه در تاریكي آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مي گردد، گودالي كه هر چه بر وسعت آن بیافزایند و دست هاي گوركن فراخش نماید، سنگ و كلوخ، آن را پر كرده و خاك انباشته، رخنه هایش را مسدود كند.
من نفس خود را با پرهیزكاري مي پرورانم تا در روز قیامت كه هراسناك ترین روزهاست در امان، و در لغزشگاه هاي آن ثابت قدم باشد.
من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته هاي ابریشم، براي خود غذا و لباس فراهم آورم اما هیهات كه هواي نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد كه طعام هاي لذیذ برگزینم، در حالي كه در حجاز یا یمامه كسي باشد كه به قرص ناني نرسد و یا هرگز شكمي سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شكم هایي كه از گرسنگي به پشت چسبیده و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم كه شاعر گفت 'این درد تو را بس كه شب را با شكم سیر بخوابي' (و در اطراف تو شكم هایي گرسنه و به پشت چسبیده باشد.)
آیا به همین رضایت دهم كه مرا امیرالمومنین (ع) خوانند و در تلخي هاي روزگار با مردم شریك نباشم و در سختي هاي زندگي الگوي آنان نگردم؟
من آفریده نشده ام كه غذاهاي لذیذ و پاكیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواري كه تمام همت او علف، و یا چون حیوان رهاشده ای كه شغلش چریدن و پر كردن شكم بوده و از آینده خود بي خبر است.
آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازي گرفته اند؟ آیا ریسمان گمراهي در دست گیرم و یا در راه سرگرداني قدم بگذارم؟ گویا مي شنوم كه شخصي از شما مي گوید'اگر غذاي فرزند ابیطالب همین است، پس سستي، او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.'
آگاه باشید! درختان بیاباني، چوبشان سخت تر، اما درختان كناره جویبار را پوست نازك تر است.درختان بیاباني كه با باران سیراب مي شوند، آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است.
من و رسول خدا (ص) چونان روشنایي یك چراغیم، یا چون آرنج به یك بازو پیوسته، به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یكدیگر بدهند،از آن روي برنتابم و اگر فرصت داشته باشم به پیكار همه مي شتابم و تلاش مي كنم كه زمین را از این شخص (معاویه) مسخ شده، و این جسم كج اندیش پاك سازم تا سنگ و شن از میان دانه ها جدا شود.
نوشتن دیدگاه