شب آمده ام پیش تو آرام بگیرم
از تلخی چشمان تو ایهام بگیرم
برگشته ام ازجاده ی ابریشمی عشق
كز چشمه ی ابریشمیت وام بگیرم
آیینه ی تاول زده ی عشق چه تنهاست
بگذار ازاین آینه الهام بگیرم
حیف است كه درخلوت شبها نتوانم
ازخمره ی لبهای تو یك جام بگیرم
روح غزلم در تو مجسم شده انگار
می خواهم ازین چشم ترت دام بگیرم
مهتاب به دلدادگی ام زل زد و خندید
برخیز كه از كنج لبت كام بگیرم
پاشیده تمام نفست در بغل من
بگذار كه با عشق تو فرجام بگیرم
نیلوفری ازجنس غزل هستی و خواهم
با موج نفس های تو حمام بگیرم
هر چند پراز فاصله هستیم، گل من
شب آمده ام پیش تو آرام بگیرم
محمد حسن اسفندیارپور
نوشتن دیدگاه